تبیان، دستیار زندگی
حضرت على فرمودند: مى دانى آن چه را كه خلق نمى دانند و عن قریب عالم به آن چه مى داند منتفع خواهد شد، فرزندم بشنو و ببین پیش از آن كه مبتلا گردى ، قسم به كسى كه جانم در دست اوست ، بنى امیه خون تو را خواهند ریخت ولى نمى توانند تو را از دینت جدا كرده و قادر ن
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پدری که بر تکه پاره های فرزند صبر کرد!

مولا علی علیہ السلام کی بےمثال شخصیّت

حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام پس از بازگشت از جنگ صفین در کربلا توقف کرد و نماز صبح را در آنجا به جا آورد. آن‌گاه دست پیش برد و مقداری از خاک آن سرزمین را برداشت و آن را بویید و گفت: «مرحبا به تو ای تربت! از درون تو گروهی محشور می‌شوند که بدون حساب به بهشت می روند.»


ابن عباس چنین می گوید: در سفر صفین خدمت امیرالمومنین على بودم چون به نینوا در كنار فرات رسید به آواز بلند فریاد زد: اى پسر عباس این جا را مى شناسى؟

گفتم: یا امیرالمومنین نه.

فرمود: اگر مانند من این جا را مى شناختى از آن نمى گذشتى تا چون من گریه كنى و چندان گریست كه محاسنش خیس شد و اشك بر سینه اش روان شد و با هم گریه كردیم و مى فرمود: واى واى مرا چه كار با آل ابوسفیان، چه كار با آل حرب حزب شیطان و اولیاى كفر صبر كن اى عبداللّه كه پدرت مى بیند آن چه را تو مى بینى از آنها. سپس آبى خواست و وضوى نماز گرفت و تا خدا خواست نماز كرد. سپس سخن خود را باز گفت و بعد از نماز و گفتارش ‍چرتى زد و بیدار شد و گفت: یابن عباس. گفتم: من حاضرم.

فرمود: خوابى كه اكنون دیدم برایت بگویم.

گفتم: خواب دیدى خیر است انشاءاللّه.

گفت: در خواب دیدم گویا مردانى فرود آمدند از آسمان با پرچم هاى سفید و شمشیرهاى درخشان به كمر و گرد این زمین خطى كشیدند و دیدم گویا این نخل ها شاخه هاى خود را با خون تازه به زمین زدند و دیدم گویا حسین فرزند و جگر گوشه ام در آن غرق است و فریاد مى زند و كسى به دادش نمى رسد و آن مردان آسمانى مى گویند صبر كنید اى آل رسول شما به دست بدترین مردم كشته مى شوید و این بهشت است اى حسین كه مشتاق تو است و سپس مرا تسلیت گویند و گویند اى ابوالحسن مژده گیر كه چشمت در روز قیامت روشن گردد و سپس به این وضع بیدار شدم و بدان كه جانم به دست او است صادق مصدوق ابوالقاسم احمد برایم باز گفت كه من آن را در خروج براى شورشیان بر ما خواهم دید، این زمین كرب و بلا است كه حسین به هفده مرد از فرزندان من و فاصله در آن به خاك مى روند و آن در آسمان ها معروف است و به نام زمین كرب و بلا شناخته شده است چنان چه زمین حرمین (مكه و مدینه) و زمین بیت المقدس یاد شوند پس از آن فرمود: یابن عباس برایم در اطراف آن پشك آهو جستجو كن كه به خدا دروغ نگویم و دروغ نشنوم آنها زرد رنگند و چون زعفرانند.

حضرت على فرمودند: مى دانى آن چه را كه خلق نمى دانند و عن قریب عالم به آن چه مى داند منتفع خواهد شد، فرزندم بشنو و ببین پیش از آن كه مبتلا گردى، قسم به كسى كه جانم در دست اوست، بنى امیه خون تو را خواهند ریخت ولى نمى توانند تو را از دینت جدا كرده و قادر نیستند یاد پروردگارت را از خاطرت ببرند

ابن عباس گوید: آن را جستم و گرد هم یافتم و فریاد كردم: یا امیرالمومنین آن ها را یافتم.

فرمود: خدا و رسولش راست گفتند و برخاست و به سوى آنها دوید و آنها را برداشت و بویید و فرمود: همان خود آنها است. ابن عباس مى دانى این پشك ها چیست؟ اینها را عیسى بن مریم بوییده و این براى آن است كه به آنها گذر كرده با حواریون و دیده آهوها این جا گرد هم مى گریند عیسى با حواریون خود نشستند و گریستند و ندانستند براى چه گریه مى كنند و چرا نشستند. حواریون گفتند: اى روح خدا و كلمه او، چرا گریه مى كنید؟ فرمود: شما مى دانید این چه زمینى است؟ گفتند: نه، گفت: این زمینى است كه در آن جگر گوشه رسول احمد و جگر گوشه حره طاهره بتول همانند مادرم را مى كشند، و در آن به خاكى سپرده شود كه خوشبوتر از مشك است چون خاك سلیل شهید است و خساك پیغمبران و پیغمبرزادگان چنین است، این آهوان با من سخن گویند و مى گویند در این زمین مى چرند به اشتیاق تربت نژاد با بركت و معتقدند كه در این زمین در امانند. سپس دست به آنها زد و آنها را بویید و فرمود: این پشك همان آهوان است كه چنین خوشبو است به خاطر گیاهش.

خدایا آنها را نگهدار تا پدرش ببوید و تسلى جوید فرمود تا امروز مانده اند و به طول زمان زرد شدند این زمین كرب و بلا است و فریاد كشید: اى پروردگار عیسى بن مریم بركت به كشندگان حسین مده و به یارى كنندگان آنان خاذلان او و با آن حضرت گریستم تا به رو درافتاد و مدتى از هوش رفت و به هوش آمد و آن پشك ها را در رداى خود بست و به من گفت: تو هم در ردایت بینداز و فرمود: یابن عباس هرگاه دیدى خون تازه از آنها روان شد بدان كه ابو عبداللّه در آن زمین كشته شده و دفن شده.

امام حسین

ابن عباس گوید: من آنها را بیشتر از یك فریضه محافظت مى كردم و از گوشه آستینم نمى گشودم تا در این میان كه در خانه خوابیده بودم به ناگاه بیدار شدم دیدم خون تازه از آنها روان است و آستینم پر از خون تازه است من گریان نشستم و گفتم: به خدا حسین كشته شده! على در هیچ حدیث و خبرى كه به من داده دروغ نگفته و همان طور بوده چون رسول خدا به او خبرها داده كه به دیگران نداده من در هراس شدم و سپیده دم بیرون آمدم و دیدم كه شهر مدینه یكپارچه مه است و چشم جایى را نبیند و آفتاب برآمد و گویا پرده اى نداشت و گویا دیوارهاى مدینه خون تازه بود من گریان نشستم و گفتم: به خدا حسین كشته شد و از گوشه خانه آوازى شنیدم كه مى گوید صبر كنید خاندان رسول كشته شد فرخ نحول روح الامین فرود شد با گریه و زارى.

سپس به فریاد بلند گریست و من هم گریستم در آن ساعت كه دهم ماه محرم بود بر من ثابت شد كه حسین را كشتند و چون خبر او به ما رسید چنین بود و من حدیث را به آنها كه با آن حضرت بودند گفتم و گفتند: ما در جبهه آن چه شنیدى شنیدیم و ندانستیم چه خبر است و گمان كردیم كه او خضر است.

حواریون گفتند: اى روح خدا و كلمه او، چرا گریه مى كنید؟ فرمود: شما مى دانید این چه زمینى است؟ گفتند: نه، گفت: این زمینى است كه در آن جگر گوشه رسول احمد و جگر گوشه حره طاهره بتول همانند مادرم را مى كشند

خبر شهادت حسین

ابى عبداللّه جدلى گفت: بر امیرالمومنین داخل شدم در حالى كه حضرت حسین در كنار آن حضرت نشسته بودند، امیرالمومنین دست بر شانه حسین زد و سپس فرمود: این كشته خواهد شد و احدى یارى او نخواهد نمود.

راوى مى گوید: عرضه داشتم یا امیرالمومنین به خدا قسم این زندگى بدى است.

حضرت فرمودند: این حادثه حتما به وقوع مى پیوندد.

حضرت على به حضرت امام حسین فرمودند: اى ابا عبداللّه از قدیم ثابت و مسلم شده كه تو اسوه و مقتداى خلق مى باشى. حسین عرضه داشت: فدایت شوم حالم چیست؟

حضرت على فرمودند: مى دانى آن چه را كه خلق نمى دانند و عن قریب عالم به آن چه مى داند منتفع خواهد شد، فرزندم بشنو و ببین پیش از آن كه مبتلا گردى، قسم به كسى كه جانم در دست اوست، بنى امیه خون تو را خواهند ریخت ولى نمى توانند تو را از دینت جدا كرده و قادر نیستند یاد پروردگارت را از خاطرت ببرند.

حسین عرضه كرد: قسم به كسى كه جانم در دست اوست همین قدر مرا كافى است به آن چه خدا نازل فرموده اقرار داشته و گفتار پیامبر خدا را تصدیق داشته و كلام پدرم را تكذیب نمى كنم.

فرآوری: فاطمه زین الدینی  

بخش نهج البلاغه تبیان    


منابع:

سوگنامه امام على: عباس عزیزى.

دانشنامه رشد.

مطالب مرتبط:

ورود به كربلا و اتفاقات رخ داده (1)

کربلا چطور پیش آمد؟

كاروان اسیران كربلا از شام تا مدینه

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.